اسطوره مجازی

Posts Tagged ‘twitter

لالايي

leave a comment »

– خدا كنه اين قرآن، اون قرآن سر نيزه‌ي عمروعاص نباشه.

– از خواستار آزادي بودن بدم مي‌آد! طوري نشونش مي‌دن كه حد و مرز نداره! يعني نداره؟! شما بفرماييد ابتدا و انتهاي اين مهم كجاست و چيه و كيه؟

– هنوز نمي‌فهمم يار كدومم! به قول دوست عزيز و شفيق «طرفدار حقيم» بد نمي‌گه. حق را يافتيد سلام مرا براسنيدش.

– با يكي از دوستان درباره شخصي صحبت مي‌كرديم كه در حيطه‌ي كامپيوتر فعاليت مي‌كردن و ادامه تحصيل دادن و حالا توي ناوهاي آمريكا دارن خدمات مي‌دن كه مطلب جالبي رو فرمودند در اين باره كه شنيدنش خالي از لطف نيست. اين دوست ايشون با يك عدد عراقي در حال حمل يك سرور بودند كه براي راه‌اندازي اون به جايي در حال حركت بودند. يك انگليسي پير اون‌ها رو مي‌بينيه و با خنده‌اي پر از معنا نگاهشون مي‌كنه. ازشون مي‌پرسن دليل اين خندشون چيه. جواب مي‌دن: خاك بر سر آمريكا كه سرورهاشو دشمنانش براش راه‌اندازي مي‌كنن!

بدم نمي‌گفت. چه كارهايي كه براي دشمنانمون نكرديم!

– 22 بهمن قلعه حيوانات رو دوباره خوندم. مي‌ترسم همش براي دولت و ملت صدق كنه!

– به قول اونا » همه برابرند ولي بعضي برابرترند»

– تموم كردنش رو از كل داستان بيشتر دوست دارم. «حيوانات خارج، از خوك به آدم و از آدم به خوك و باز از خوك به آدم نگاه كردند ولي ديگر امكان نداشت يكي را از ديگري تميز دهند.»

– مسئله‌ي هسته‌اي ما هم شده قضيه‌ي آسياب اونا. اينطور نيست؟!

– اين Beethoven هم عجب پدرسوخته‌اي بوده! خدا خيرش بده. دارم مث چي حال مي‌كنم.

– مي‌گن همكاري و اينا. ما هم كه سينه چاك دوستاني هستيم كه از ما بيشتر مي‌دونن پس مي‌گيم چشم. خسيس نيستيم كه. هستيم؟

پيشنهاد دادن twitter رو فراموش نكنين. بدم نمي‌گن. چيز خيلي بامزه‌ايه. اينم آدرس زر زدناي اضافي من: twitter.com/gerashi

– امشب بعد چند ماه نون مهوه (!) خوردم. خيلي چسبيد. روم نشد بگم بازم مي‌خوام به همون يه دونه نون بسنده كرديم و حالا از فحش دادن به خودم خسته شدم و دارم تمرين مي‌كنم كه دفعه بعد كه مامانم گفت:‌» يه دونه بسته يا بازم بيارم» با صداي بلند بگم: «يه دونه! بازم مي‌خواااااااااااااااام!»

– همين…!

Written by Masoud

فوریه 23, 2008 at 11:45 ب.ظ.